مرگ در شعر سهراب سپهری؛ آرامشی در گذر هستی
سهراب سپهری مرگ را همچون نسیمی آرام و بخشی طبیعی از زندگی میبیند. او با نگاهی شاعرانه، مرگ را نه پایان که سفری به سوی نور و آرامش جاودانه معرفی میکند و ما را به پذیرش مهربانانهی آن دعوت میکند.
مرگ در شعر شهریار؛ نغمهای از غم و امید
شهریار، شاعر بزرگ ایران، مرگ را نه پایان که آغاز راهی نو میداند. او با زبانی پر از عشق و آرامش، مرگ را پلی به سوی آرامش و جاودانگی معرفی میکند و ما را به پذیرش شجاعانهی آن و زندگی پرمعنا دعوت میکند.
مرگ در شعر رودکی؛ از آگاهی تا آرامش جاودانه
رودکی، پدر شعر فارسی، مرگ را حقیقتی اجتنابناپذیر و پلی به سوی آرامش میداند. او با زبانی ساده و حکیمانه، مرگ را نه دشمن، بلکه آموزگار زندگی معرفی میکند که ما را به یادگیری زندگی بهتر و پذیرش ناپایداری دنیا دعوت میکند.
مرگ در شعر سنایی؛ سرآغاز جاودانگی و حقیقت
سنایی، پدر شعر عرفانی فارسی، مرگ را آغازی به سوی وصال معشوق و رهایی روح میداند. در نگاه او، مرگ جدایی جسم از جان نیست، بلکه پلیست به زندگی جاودانه و آرامش ابدی. شناخت و پذیرش مرگ، کلید زندگی واقعی و دوری از ترس و رنج است.
مرگ در شعر جامی؛ حکمتِ پایانی و سرآغازِ جاودانگی
جامی، شاعر و عارف بلندپایهی ایران قرن نهم، مرگ را نه پایان تلخ، که آغاز سفری معنوی و رهایی جاودانه میداند. او با زبان شعر، مرگ را پلی به وصال معشوق و گذر از تن به جان میشناسد. در نگاه جامی، آگاهی به مرگ کلید زندگی اصیل و صلح درونی است؛ مرگی که ترسی ندارد، بلکه در آغوش کشیدن حقیقتی شیرین است.