بابا طاهر؛ شاعری که مرگ را چون دوست پذیرفت
بابا طاهر، شاعر عارف و سادهدل، مرگ را نه پایان، که بازگشتی آرام و سرشار از آرامش به اصل وجود میداند؛ سفری که ما را از غم و هراس رها میکند و به سوی آرامش حقیقی میبرد.
مرگ از نگاه هوشنگ ابتهاج (سایه): سکوتی پر از معنا
سایه، شاعر آرامش و راز، مرگ را در شعرهایش گذرگاهی میبیند به سوی زندگی دیگر؛ جایی که سکوت، آرامش و آگاهی، روح را در آغوش میکشد و پایان را به آغاز پیوند میدهد.
زمستانِ خاموش؛ مرگ در شعر مهدی اخوان ثالث
اخوان ثالث، شاعر زمستان و بیصدایی، مرگ را نه پایانِ جان، که پایانِ صدا میبیند. شعر او، مرثیهایست برای نسلی خاموششده؛ و مرگ در آن، آهیست کشیده در گلوی تاریخ.
احمد شاملو؛ صدای آزادی، سکوت مرگ
احمد شاملو مرگ را به میدان نبردی شاعرانه میکشاند؛ جایی که عشق، زبان، انسانیت و اعتراض، از تیرهترین لحظات نیز نوری میسازند.
چگونه فروغ فرخزاد مرگ را به نمادی از آزادی زنانه تبدیل کرد؟
فروغ فرخزاد، صدای جسورانه زنانه در برابر مرگ، آن را نه پایانی تلخ بلکه لحظهای از رهایی و تولدی دوباره میبیند. در شعرهایش، مرگ همچون پلی است میان ترس و امید، که زندگی را عمیقتر و معنابخشتر میکند.

