زمستانِ خاموش؛ مرگ در شعر مهدی اخوان ثالث
اخوان ثالث، شاعر زمستان و بیصدایی، مرگ را نه پایانِ جان، که پایانِ صدا میبیند. شعر او، مرثیهایست برای نسلی خاموششده؛ و مرگ در آن، آهیست کشیده در گلوی تاریخ.
مرگ از نگاه هوشنگ ابتهاج (سایه): سکوتی پر از معنا
سایه، شاعر آرامش و راز، مرگ را در شعرهایش گذرگاهی میبیند به سوی زندگی دیگر؛ جایی که سکوت، آرامش و آگاهی، روح را در آغوش میکشد و پایان را به آغاز پیوند میدهد.
بابا طاهر؛ شاعری که مرگ را چون دوست پذیرفت
بابا طاهر، شاعر عارف و سادهدل، مرگ را نه پایان، که بازگشتی آرام و سرشار از آرامش به اصل وجود میداند؛ سفری که ما را از غم و هراس رها میکند و به سوی آرامش حقیقی میبرد.
وقتی قیصر امینپور مرگ را دوست میدارد: سفری از تاریکی به نور
قیصر امینپور، شاعر معاصر، مرگ را نه پایان تلخ بلکه آغازی نو و همراهی مهربان میداند که با زندگی همآواز میشود و چرخهی هستی را به رقص درمیآورد. اشعارش دعوتیست به پذیرش مرگ با آرامش و نگاه شاعرانهای که هر لحظه زندگی را ارزشمندتر میکند.
نگاه عرفانی و فلسفی ناصر خسرو به مرگ؛ پلی از زندگی به جاودانگی
ناصر خسرو، شاعر و عارف حکیم، مرگ را نه پایان که پلی مقدس به سوی حقیقت و نور میدانست. نگاه عرفانی و فلسفی او به مرگ، تصویری از آرامش، رهایی و تولدی دوباره در دل انسانها میکشد که امروزه هم الهامبخش است.