بیم از مرگ

یادبود مجازی و ختم آنلاین رفتگان

بیم از مرگ
بیم از مرگ

بیم مرگ

ترس از مرگ، کاملا طبیعی است . چنان که عشق و دلبستگی به زندگی کاملا طبیعی است . از هر چه بترسیم به خاطر آن است که به کمالات زندگی زیان دارد و یا اصل حیات و زندگی ما را تهدید می کند . ما از شکست ها، بدبختی ها، فقر، جهل و بیماری ها بیمناکیم برای این که با وجود نواقص و کاستی در زندگی و وسایل و اندام های خود، حالت طبیعی زندگی را از دست می دهیم . یعنی اگر چه اصل زندگی را داریم اما بیماری، شکست و ضعف و نقص، فعالیت حیاتی را با مشکل روبرو ساخته، ما را از بهره مندی کامل از ثمرات و لذایذ زندگی محروم می سازد .

اما این کاستی ها و بیماری ها وقتی مخوف و خطرناک جلوه می کنند که ما را در معرض مرگ قرار بدهند! برای انسان بیماری، بهتر از مرگ است . برای این که بیماری اصل حیات را قطع نمی کند و تا ریشه در آب باشد امید ثمری هست . اما اگر به مرگ بیانجامد چون ریشه زندگی را قطع می کند خطرناک تر و ترسناک تر می گردد . ترس از مرگ علل و جهات مختلفی دارد که ما با ملاحظه گنجایش مقاله به مواردی از آن ها اشاره می کنیم:

علل ترس از مرگ

1- عشق به زندگی

علی علیه السلام می فرماید:

«و اعلموا انه لیس من شی ء الا و یکاد صاحبه یشبع منه و یمله الا الحیاة فانه لا یجد فی الموت راحة; (15) توجه کنید که انسان سرانجام همه لذت های دنیا سیر می شود، جز لذت زندگی; برای این که هیچ کس در مرگ آسایش نمی بیند .»

چنان که گفتیم حتی عرفا و اولیای الهی این نکته را قبول دارند که نظام ادراکی یعنی هوش و حواس ما بر محور حیات دنیوی تنظیم شده اند، بنابراین تا از هوش و حواس بهره مندیم، حیات دنیوی و لذایذ آن ارج و منزلت خود را از دست نمی دهد . یک انسان متعادل زندگی را دوست می دارد، جهان و زیبائی های آن را دوست می دارد و آرزو می کند که بتواند برای همیشه زنده بماند .

انسان در دشوارترین شرایط هم دل از زندگی برنمی کند و معذور هم هست برای این که عشق به زندگی یک عشق غریزی و نهادی است .

انسان زندگی را حتی در شرایط تلخ و ناگوار هم بر مرگ و تلخی های آن ترجیح می دهد . صائب تبریزی می گوید:

زهری است زهر مرگ که شیرین نمی شود

هر چند تلخ می گذرد روزگار عمر

2- دست نیافتن به آرزوها و اهداف

امام علی علیه السلام مرگ را عامل دست نیافتن آدمی به آرزوها و اهداف خویش می داند و می فرماید:

«فان الموت . . . مباعد طیاتکم; (16) مرگ میان شما و هدفهایتان فاصله می شود .»

بنابر تحقیقات آماری برخی از محققان غرب، بسیاری از افراد مورد سؤال، دلیل خود را برای گریز از مرگ، در این نکته دانسته اند که مرگ مانع تحقق هدف ها است . (17) برای عده ای شماره سال های عمر مهم نیست، بلکه این مهم است که انسان به کدام هدف دست یافته است؟ به دانشمندی گفتند: تا کی می خواهی زنده بمانی؟ گفت: آن قدر که بتوانم نوشتن این دو کتاب را که در دست دارم به پایان برسانم . (18)

به هر حال هر گونه آرزویی ممکن است با حلول مرگ، بر باد رود و لذا انسانی که به سرنوشت و مرگ بیندیشد، دل به فریب آرزوها نمی سپارد، چنانکه امام علی علیه السلام می فرمایند:

«لو رای العبد الاجل و مصیره، لابغض الامل و غروره; (19) اگر انسان اجل و عواقب آن را می دید، با آرزو و فریب آرزوها دشمنی می ورزید .»

3- کیفیت مرگ

یکی دیگر از عوامل ترس از مرگ، نگرانی و ترس از چگونگی مرگ است . این چگونگی گاهی به خود مرگ مربوط است و گاهی به شرایط و موقعیت مرگ .

الف - ترس از چگونگی خود مرگ

چنان که گذشت، هیچ انسانی، مرگ را نیازموده است . بنابراین طبیعی است که انسان نگران چگونگی مرگ و جان دادن باشد . چون نمی داند که جان دادن چیست و جدائی جان از جسم چگونه است، مرگ با همه هیبت و سطوتش می آید و ما چیزی از آن نمی دانیم جز آن که:

«میهمانی است ناخوانده و ناخوشایند! هماوردی شکست ناپذیر که می کشد و قصاص نمی شود! دامش را همه جا گسترده، با لشکر درد و رنج محاصره مان کرده، از هر سو هدف تیر و نیزه مان قرار می دهد . کابوس مرگ، با قدرت تمام، به حریم هستی انسان تجاوز کرده . بی آن که ضربتش خطا کند در هاله ای از ابهام و تیرگی و با لشکری از بیماری ها و دردهای جانکاه، و با انبوهی از مشکلات سایه سنگین خود را گسترده، طعم تلخش را می چشاند .» (20)

ب - ترس از شرایط و موقعیت مرگ

انسان گاهی علاوه بر خود مرگ، از شرایط خاص مرگ نیز نگران می شود، مانند مرگ تصادفی و نابهنگام، مرگ با بی ایمانی، مرگ در بستر نه در میدان جهاد، مرگ پس از بیماری طولانی، کشته شدن به دست دیگران، مرگ در غربت و تنهایی و امثال این ها .

امام علی علیه السلام نگران مرگ در بستر استراحت و در مخالفت امر خداست و از این رو می گوید:

«ان اکرم الموت القتل . والذی نفس ابن ابیطالب بیده، لالف ضربة بالسیف اهون علی من میتة علی الفراش فی غیر طاعة الله; (21) همانا گرامی ترین مرگها کشته شدن در راه خداست . بدان کس که جان پسر ابوطالب در دست اوست، هزار مرتبه ضربت شمشیر خوردن بر من آسانتر است، تا در بستر مردن نه در طاعت خدا .»

4- حوادث پس از مرگ

یکی دیگر از عوامل نگرانی و ترس و اضطراب مردم نسبت به مرگ، نگرانی از حوادث پس از مرگ است . قسمتی از این حوادث مربوط، به این دنیاست از قبیل: بی سرپرست ماندن کودکان، ازدواج همسران، تقسیم و تصرف اموال، کامیابی دشمنان، فروپاشی تن و . . . و قسمتی مربوط به آن دنیاست از قبیل: عذاب قبر و مشکلات حساب و کتاب اخروی .

ابن سینا عوامل و اسباب ترس از مرگ را از دیدگاه اشخاص مختلف به شرح زیر مطرح می کند:

الف - عده ای از مجهول و مرموز بودن مرگ می ترسند .

ب - گروهی از معلوم نبودن سرنوشت انسان پس از متلاشی شدن بدن بیمناکند .

ج - و بعضی ها از نابودی مطلق جسم و روح می ترسند .

د - و برخی از درد و رنج جان دادن نگرانند .

ه - و جمعی از عذاب بعد از مرگ می ترسند .

و - و گروهی از جدایی از مال و جاه و لذایذ و خوشی های زندگی بیمناکند . (22)

5 . نگرانی از نقص و کمبود عمل .

انسان های با ایمان در هر شرایطی که باشند اعمال خود را ناچیز دیده و از این بابت نگرانند . علی علیه السلام می فرماید:

«ینبغی للعاقل ان یعمل للمعاد و یستکثر من الزاد قبل زهوق نفسه و حلول رمسه » (23)

همین افزودن بر زاد و توشه همیشه مورد تاکید انبیا و اولیا بوده است و توشه را هر چه زیادتر هم باشد نسبت به طولانی بودن راه ناچیز شمرده اند .

علی علیه السلام می فرمایند:

«آگاه باش که راهی سخت و دراز در پیش داری که توفیق شما در پیمودن این راه در گرو آن است که به شایستگی بکوشی و تا می توانی توشه برگیری و بار گناه خود را سبک گردانی که سنگینی آن در این راه دشوار، رنج آور است . پیشاپیش تا می توانی به آن سرای توشه بفرست . مستمندان را یاری رسان تا بدین وسیله توشه ای بر دوش آنان بگذاری که روز قیامت به تو باز گردانند تا می توانی انفاق کن و برگ عیشی به گور خویش بفرست . اگر از تو وام خواهند غنیمت بشمار که اگر به وامی دست کسی را بگیری در روزهای سخت آن دنیا، دست تو را بگیرند . بدان که در پیش روی تو گردنه های صعب العبور وجود دارد که تا می توانی باید سبک بار بوده و توشه راه داشته باشی .» (24)

7 . کثرت گناه

یکی دیگر از عوامل نگرانی مؤمنان از مرگ زیادی گناهان است . حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

«چنان مباش که به خاطر گناهان زیاد خود مرگ را ناخوش داری .» (25)

بنابراین اگر گناهکار نباشی باید همانند مولا از مرگ باک نداشته باشی که تو به سوی آن بروی یا او به سوی تو گام بردارد . (26)

8 . بیم از مرگ بی فضیلت

اگر چه همه اقسام مرگ، مرگ اند; اما به لحاظ فضیلت مرگ با مرگ دیگر تفاوتی دارد از زمین تا آسمان . علی علیه السلام، آرزومند شهادت بود و مرگ در بستر را دوست نمی داشت . او در این باره می گوید:

«مرگ چنان با سرعت و جدیت در تعقیب ماست که چه ایستادگی کنیم و چه بگریزیم، بر ما دست خواهد یافت . با ارج ترین مرگ ها نزد من، کشته شدن با شمشیر (شهادت) است . سوگند به خداوندی که جان فرزند ابوطالب در دست اوست، اگر هزار شمشیر بر سرم بخورد، برایم آسان تر از آن است که در بستر بمیرم و نه در راه فرمان خدا .» (27)

البته برای مردم عادی، مرگ در وطن مالوف، خانه شخصی، در بستر و میان فرزندان و خویشاوندان مطلوب است; اما مرگ در میدان و شهادت در راه خدا چیز دیگری است .

9 . بیم از مرگ پیش از توبه

امام علی علیه السلام می فرمایند:

«مسوف نفسه بالتوبة من هجوم الاجل علی اعظم الخطر» (28)

از آنجا که انسان مدام در معرض خطا و گناه است، خدای مهربان براساس همین طبیعت غیر معصوم انسان، برای جبران وی، همیشه توبه و عذر او را پذیرفته، بر گناهانش قلم عفو می کشد .

علی علیه السلام می فرماید:

«حاصل توبه، جبران گستاخی های نفس است .» (29)

اما انسان به اقتضای هوا و هوس، از این فرصت هم، غالبا بد بهره برداری می کند . بدین سان که او باز بودن در توبه را دست آویز ادامه اعمال خلاف خود قرار داده، به امید توبه، در ارتکاب گناه گستاخ و بی پروا می گردد . اما در عمل، گناه نقد شده و توبه نسیه می گردد . علی علیه السلام در این باره می فرمایند:

«اگر پای لذت و شهوتی در میان باشد، به گناه شتافته و در توبه درنگ می ورزند .» (30)

چنین انسانهایی غالبا هم قصد توبه دارند، اما به پیروی از هوس آن را به تاخیر می اندازند . گاه به توبه موفق می شوند و گاهی هم به وسیله مرگ غافلگیر شده، پیش از آن که توفیق توبه و جبران نواقص خود را داشته باشند، از دنیا می روند .

در اینجا نکته حساسی هست که نباید از آن غفلت کرد و آن اینکه مرگ نقطه پایان خطوط دفتر شخصیت انسان است . علی علیه السلام پس از بحثی در اقسام ایمان و تقسیم ایمان بر دو قسم پایدار و ناپایدار، می فرماید که:

«اگر از کسی بدتان آمد و خواستید که او را از دایره دلبستگی های ایمانی خود بیرون کنید، تا فرا رسیدن مرگش درنگ کنید! و چون بر حالتی که بود بمیرد دیگر وقت آن است که بیزاری جوئید .» (31)

10 . ترس از مرگ در کفر و گمراهی

خداوند متعال در قرآن می فرماید:

«اتقو الله حق تقاته ولاتموتن الا وانتم مسلمون .» آل عمران/103

علی علیه السلام در خطبه ای پس از بحث ظریف و دقیقی درباره توحید و تقوا و پس از یک ارزیابی مفصل از دنیا و آخرت، سرانجام سخنش را با این آیه پایان می بخشد که:

«از خدا چنانکه شایسته است، پروا کنید و بکوشید که جز بر مسلمانی نمیرید .» (32)

بدون تردید از همه بدتر مرگ در حال کفر و گمراهی است . علی علیه السلام با بیانی لبریز از احساس درد از مردمی که به چنین سرنوشتی گرفتارند می نالد .

او درباره مردم دوران جاهلیت می گوید که:

«هیچ حریمی را حرمت نمی نهادند فرزانگان را در میانشان ارج و منزلتی نبود . به دور از نظام دینی زندگی کرده و در حال کفر جان می سپردند .» (33)