- نام رباب
- نام خانوادگی احمدی
- نام پدر احمد
- تاریخ تولد 1334/04/01
- تاریخ وفات 1400/02/01
- اطلاعات آرامگاه تهران - تهران - بهشت زهرا سلام الله علیها، قطعه 237، ردیف 15، شماره 501
- آلبوم یادبود
زنده یاد شادروان رباب احمدی
درباره زنده یاد
بانو رباب احمدی یک همسر نمونه، یک مادر مهربان، یک خواهر غمخوار و یک بانوی بافضیلت بود که در طول زندگی خود به اذعان همه اطرافیان خوبی را در حق دیگران تمام کرد و به دلیل ایمان راستین و عمل خالصانه برای خدا، محبتش در دلها قرار داشت. او مسلک مهربانانه مادری را در حق نه تنها فرزندان خود که برای فرزندان میهن که دانش آموز او در مدارس منطقه 13 شهر تهران بودند پیشه کرده بود و به واقع یک مشاور و راهنمای صادق و امین برای اطرافیان خود بود. مجاهدت او در زندگی در تربیت فرزندان و پشتیبانی از همسری نظامی برای مدتی نزدیک به نیم قرن افتخاری و باقیات صالحاتی است برای او که تلاش کرد خداگونه باشد. روحش شاد و یادش زنده باد.
نمایش همه
احمدرضا غزنوی
دوشنبه 07 تیر 1400 (07:20)من از بعد چهلم خیلی بیشتر از قبل بهم سخت میگذره ... ببخشید باباجون من اینجا جواب جملههای پر از عشق و محبت شما به مامان رو هیچوقت نتونستم بنویسم... انگار هیچ کلمهای ندارم ... کسی نمیدونه هر جای خونه ماچقدر برای من این مدت مثل صدای روضهخوانی ب...
احمدرضا غزنوی
دوشنبه 07 تیر 1400 (07:20)منم از بعد از چهلم هر روز منتظر زنگ مامانم😭 یه وقتایی که ریحانه بی وقت میخوابه و من تلفن رو می کشم می گم الان مامان نگران نشه بعد یادم میاد چی بسرمون اومده دلم خیلی برای مامان تنگ شده هر چی به تولدم نزدیک تر میشیم بیشتر بهم میریزم همیشه امشب تو...
احمدرضا غزنوی
دوشنبه 07 تیر 1400 (07:19)منم همینطور🥺 خیلی روزا منتظر تماس مامانی بودم شب اولین امتحان نهاییم انقدر آشوب بودم که دلم میخواست زنگ بزنم به مامانی باهم یه کم صحبت کنیم،حتی تلفن رو برداشتم و بعد که یادم افتاد .... روز دختر و خیلی روزای دیگه... بااینکه صدای مامانی رو نمیشنوم ...
احمدرضا غزنوی
دوشنبه 07 تیر 1400 (07:19)سم الله الرحمن الرحیم سلام مامان... می دونم می خونی... از وقتی رفتی اونور خط، دیگه حس نوشتن ندارم...قدرتشم ندارم... می ترسم به خاطرات تو نزدیک بشم...چون نمی خوام شبیه کسی باشم که باور کرده برای داشتن تو نیاز به خاطراتت هست... می ترسم هم که از ...
احمدرضا غزنوی
دوشنبه 07 تیر 1400 (07:19)سم الله الرحمن الرحیم سلام مامان... قربون اون چشمات بشم که پر از اشک میشد وقتی گنبد و بارگاه حضرت ابالحسن الرضا علیه السلام رو می دیدی... حالا تو دیگه هر وقت خدا اراده کنه روح پاک تو به راحتی مشرف میشه به صحن و سرای سید و مولای ما... درسته که ...
احمدرضا غزنوی
دوشنبه 07 تیر 1400 (07:18)مادرجون مهربونم که به سفر ابدی رفتی و اون دور دورا و یه جای خوب ساکن شدی سلام خدا بر تو باد افسوس که نشد که امسال که سالگرد تولدت و تولد همسر مهربونم با روز ولادت آقا امام رضا که سالگرد عقد ما هم هست، با حضورت در کنارمون جشن بگیریم و دوباره قسمم ب...
احمدرضا غزنوی
دوشنبه 07 تیر 1400 (07:18)نمی دونم چرا این جملات اومد به ذهنم شاید مامان می خواد از قول امام رضا بهمون بگه ان کنت باکیا لشی فبک علی الحسین... سید بن طاووس می نویسد: آن گاه که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، زینب علیهاالسلام فریاد زد: «یا مُحَمَّداه! صَلّی عَلَیکَ مَلیک...
احمدرضا غزنوی
دوشنبه 07 تیر 1400 (07:18)کاش ریحانه منم میتونست مثل بشری از مادرجون یه عالمه آموزشهای خوب و قشنگ بگیره الان من موندم و اینکه چطوری خاطره های خوب مامان رو برای ریحانه نگه دارم تا یادش باشه چه مادرجون مهربونی داشته که مثل مادربزرگای توی کتاب ها بوده😭...
احمدرضا غزنوی
دوشنبه 07 تیر 1400 (07:17)در شب میلاد امام مهربانی ها، که با تولد مریم عزیزم،انیس ومونسم ،یار وغمخوارم ،حامی و پشتیبان روزهای سختم مادر وهمسر نمونه وبی نظیرم مصادف است؛ به بعنوان هدیه تولدش تقدیم می کنم : * ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت بر سینه می فشارمت اما ندارمت...
احمدرضا غزنوی
جمعه 28 خرداد 1400 (01:07)بسم الله الرحمن الرحیم سلام مامان... می دونم می خونی... از وقتی رفتی اونور خط، دیگه حس نوشتن ندارم...قدرتشم ندارم... می ترسم به خاطرات تو نزدیک بشم...چون نمی خوام شبیه کسی باشم که باور کرده برای داشتن تو نیاز به خاطراتت هست... می ترسم هم که از...
کاربر عزیز برای ثبت پیام تسلیت، خاطره و دلنوشته خود برای این یادبود ابتدا از این لینک وارد شده و سپس پیام خود را ثبت کنید