مرگ در فلسفه فردریش نیچه: راز قدرت در برابر پایان محتوم
نیچه مرگ را نه پایان، بلکه شروع زندگی اصیل و آزاد میدانست. او میخواست ما زندگی را طوری بسازیم که بارها تکرار شود و با شجاعت مرگ را بپذیریم.
هایدگر و فلسفه مرگ: «بودن برای مرگ» و معنا دادن به زندگی
مرگ، نقطهای است که همه از آن فرار میکنیم، اما مارتین هایدگر میگوید همین «مرگ» دروازهای به زندگی اصیل و آزادی واقعی است. در این مقاله با فلسفه عمیق هایدگر درباره مرگ آشنا میشوید و یاد میگیرید چطور مرگ میتواند زندگیتان را معنا دهد.
شوپنهاور و فلسفه مرگ: سایهای که زندگی را معنا میبخشد
اگر جهان را ارادهای کور و بیوقفه میدانیم که ما را به رنج میکشاند، مرگ لحظهایست که این اراده متوقف میشود. ترس از مرگ یعنی ترس از آزادی؛ آیا این را باور داری؟
اپیکور و فلسفه مرگ (جایی که مرگ دیگر ترسناک نیست)
آیا تا به حال فکر کردهای که ترس از چیزی که هرگز تجربه نمیکنی، چه معنایی دارد؟ اپیکور ما را به سفر به درون ذهنمان دعوت میکند تا با این وهم مقابله کنیم. آیا جرات داری وارد این سفر شوی؟
سقراط و فلسفه مرگ – وقتی حقیقت، از جان مهمتر میشود
سقراط، فیلسوف برجستهی یونان باستان، مرگ را نه یک پایان، بلکه مرحلهای طبیعی از زندگی میدانست. او در دفاع از حقیقت، مرگ را با آغوشی باز پذیرفت و نشان داد که فلسفه، راهی برای زندگی آگاهانه و رهایی از ترس مرگ است.